تاریخچه ی نساجی سنتی در ایران
نساجی سنتی به فرآورده هایی گفته می شود که با کمک دستگاه های ساده سنتی بافندگی ( دستگاه ویژه بافت جاجیم ، دستگاه دو وردی ، دستگاه چهار وردی و ژاکارد دستی ) تولید می گردد. از جمله خصوصیات این رشته از صنایع دستی این است که اولا کلیه مراحل سه گانه بافندگی ( ایجاد دهنه کار ، پودگذاری ، دفتین زدن ) با حرکات دست و پا انجام می شود . دوم امکان استفاده از پودهای رنگی به میزان نامحدود و همچنین تنوع طرح بافت با در اختیار داشتن و کنترل حرکات وردها میسر می گردد که این امر نشانگر حضور موثر و خلاق انسان در تولید است .نساجی سنتی یکی از قدیمیترین هنرها و حِرَف سنتی ایران محسوب میشود و مروری بر پیشینهی تولید محصولات دستبافت، صحت این ادعا را به اثبات میرساند.
وسایلی که متعلق به حدود ۶۰۰۰ سال ق. م است و در غار کمربند (نزدیکی بهشهر) به دست آمده، گواه خوبی است بر اینکه مردم آن زمان از فن ریسندگی و تبدیل پشم به نخ اطلاع داشتهاند ولی دلیلی که نشان دهندهی استفاده از این نخها در صنعت بافندگی باشد، در دست نیست.
«هرودت» مورخ معروف یونانى از نساجى ایران در ادوار قبل از میلاد سخن گفته است و «فردوسی» شاعر بلند مرتبه از «جمشید» به عنوان مخترع دستگاه بافندگی یاد میکند. اولین نشانهها از وجود پارچههاى بافته شده در ایران، متعلق به ۴۰۰۰ سال ق.م است؛ که در حفریات شوش بدست آمده است. همچنین بخشى از یک وسیلهٔ مخصوص ریسندگى در تپه حصار متعلق به ۳۰۰۰ سال ق.م کشف شده که مىتواند نشانهاى از تکامل ریسندگى در آن دوران باشد. پس از آن یعنى در حدود ۲۵۰۰ تا ۲۷۰۰ ق.م بافندگى کاملاً معمول بوده و پارچههاى مرغوبى از پشم گوسفند و موى بز و یا با رشتههاى طلا و نقره بافته شده است. از روى نمونههاى سنگتراشى باقىمانده از دورهٔ مادها، مشخص مىشود که نساجى در این دوران کاملاً مرسوم بوده است.
در دوران هخامنشی، نساجى ایران در زمینه بافت پارچههاى پشمى نرم و لطیف بوده؛ همینطور از پارچههاى زرى در این اوان یاد شده که براى لباس و سراپرده بکار مىرفته و معروف بوده است.
در دوره ساسانی، صنعت پارچهبافى از صنایع مهم ایرانیان بوده؛ گفته مىشود که هنرى بسیار زیبا و نفیس بود که حتى بیرق امپراتورى روم از آن تهیه مىشد و پارچههاى ابریشمى چین را نیز به شدت تحت تأثیر خود قرار داده در دوره ساسانى فن بافندگى در اوج عظمت خود قرار داشته و در دورهٔ اسلامى و اوایل آن صنعت نساجى متأثر از هنر بافندگى ساسانى است و از نظر تکنیک تغییرى حاصل نشده و تنها نقوش و طرحها تغییر کردهاند.
در دورهٔ امویان و عباسیان بافت پارچههاى زربفت و ابریشم معمول بوده است. از تفاوت نقوش این دوره با پارچههاى ساسانی، استفاده از خط در حاشیه پارچههاى عصر اسلامى است که از جنس پشم یا ابریشم است.
بعضى محققین معتقدند که صنعت نساجى در زمان سلجوقیان به درجه کمال خود رسیده است. شکلهاى تزئینى روى پارچه در این دوره تغییرات زیادى کرد. در عین حال در این دوره تأثیر سبکهاى چینى آغاز شد که طرحهاى دقیق گیاهى و جانورى روى پارچههاى حریر نقش بست. از نمونههاى این دوران، پارچه ابریشمى سبک و نازکى است که روى آن طرح حیوانات و خطوط کوفى بسیار عالى نقش شده و رنگهاى بکار رفته در آن عبارتند از: سبز و سفید بر زمینهٔ طلایى و قرمز تیره و قهوهای.
در دورهٔ سلجوقى شهر رى از شاخصترین مراکز پارچهبافى در ایران بود؛ این صنعت در دوران سلجوقى از نظر بافندگی، ابتکار انواع نقشه، و نیز زیبایى رنگ به بالاترین درجه رسیده بود. از مراکز دیگر نساجى در این دوران، یزد، کاشان و تبریز بوده است.
در دو قرن هفتم و هشتم هجرى (دوره مغول)، بخاطر افزایش ورود کالاهاى چین و گسترش تجارت ایران و چین و بعد حملات مغول و آمدن عده زیادى از بافندگان چینى به ایران، تأثیر سبکها و روشهاى تزئینى چین بر صنعت نساجى ایران رو به افزایش نهاد. بر اثر تقاضا براى اجناس چینی، نساجان ایران نیز از این سبک تقلید کردند. وجود طرحهایى از اژدها، و سایر حیوانات افسانهای، گل لوتوس و ابرهاى چینی، که مختص پارچههاى چینى بود و در پارچههاى ایران به وفور بکار رفت، نشانهٔ این تأثیر است. از مراکز مهم بافندگى در این دوران هرات، نیشابور، مرو و تبریز بودهاند. منسوجات دورهٔ مغولی داراى رنگهاى مطبوع و ملایمى بوده است.
دورهٔ صفوى عصر طلایى براى نساجى و بافندگى ایران بشمار مىآید. پارچههاى دورهٔ صفویه در تمام تاریخ نساجى جهان نظیر ندارد.
طرح این پارچهها بسیار متنوع است. پارچههاى ابریشمى و کتانی، دیبا، مخمل و اطلس با زیباترین رنگها به بازارهاى اروپا و روسیه صادر مىشد. در بسیارى از این پارچههاى مجلل، صحنههایى از شاهنامه و وقایع داستانهاى شعراى دیگر، مناظر باغ و شکار گنجانده شده است. رایجترین پارچههاى این دوران، نوعى پارچهٔ ابریشمى است بنام ‘تافته’ که بافت اصفهان و ابیانه است.
پارچههاى چندلایى در دورهٔ صفویه مهمترین بخش صنعت بافندگى یزد است. پارچههاى چندلایى با چند تار و چند پود در کاشان نیز بهچشم مىخورد که رویهاى صاف و یکنواخت دارند و بافت اغلب آنها اُریب است.
مخملهاى دوره صفویه از نظر ظرافت نقوش و هماهنگى کامل رنگها بىنظیرند. و هنوز در تاریخ پارچهبافى کسى نتوانسته محصولاتى به این زیبایی، و از جهت فنى بىنقص بسازد. کارخانههاى ایران در دوره صفویه بهترین انواع دیبا و مخمل را که گاه با رشتههاى نقره تزئین مىشده، بافتهاند. همچنین پارچههاى نفیس ترمه در شهرهاى یزد و کرمان بافته شده است.
پارچههاى چاپ قلمکار در فاصلهٔ قرون ۱۱ و ۱۲ هـ . ق تولید مىشد. در این زمان که پایتخت اصفهان بود، این شهر خود یکى از مراکز تولید پارچه چاپ قلمکار بود و به شهرت فراوانى دست یافت.
در فاصلهٔ قرون ۱۲ تا ۱۴ هـ . ق و نیز دوران معاصر، هنر نساجى رونق خود را از دست داد و از تعداد بافندگان کاسته شد. و بافت پارچههاى نفیس تنها در مراکز اندکی همچون: یزد، خراسان، مازندران، خوزستان، گیلان و گلستان و همین طور در مناطق روستایى و عشایرى صورت مىگیرد.
منبع های سایت: Vista.ir و Honaryab.com